وقتی برا اولین بار مامانم دستام و ول کرد گفت خودت پرواز کن یکم ترسیدم من تا حالا تنها سفر نکرده بودم از بچگی با مادرم همراه بودم از همون موقع که شروع به حرف زدن کرده بودم پرواز رو با مادرم تجربه کردم
پرواز به کجا؟؟
به یه دنیای دیگه...
به یه جایی که آدمایی زندگی میکنن که تو نمیبینیشون بوشون نمیکنی لمس نمیکنی اما باهاشون زندگی میکنی یادمه اون موقعه من ۱۰ یا ۱۱ سالم بیشتر نبود که یه دفعه دستانم ول شد و من تنها غرق دنیای کتاب ها شدم
اولین دنیای تنهایی من شازده کوچولو بود
زمانی که در این دنیا برام باز شد فهمیدم که اصلا دلم نمیخواد سفر کنم به جاهای دیگه دوست دارم ساعت ها غرق کتاب بشم
فقط بخونم و بخونم و بخونم ....
من هم سفر شازده کوچولو شدم و غرق شدم
سفر کردم به دنیای دیگه به جایی که شازده کوچولو توش پرواز میکرد