خب من اومدم
شاید برا هیچ کس مهم نباشه اما خودم به خودم خوش آمد میگم
تو این مدت و تو این چند روز حالم زیاد خوب نبود
ولی خب میدونی من نشونه ها رو باور دارم باورشون میکنم و میان تو زندگیم مثل یه ستاره ی دنباله دار ....
میان و یه چیز بهم نشون میدن و میرن
مثلا یه اتفاقی که ذهنمو درگیر کرده بار ها و بار ها میاد به روش مختلف خودشو بهم نشون میده .اتفاقات مشابه برام پیش میاد بنظر من اینا همشون نشونن
نمیدونم شما به نشونه اعتقاد دارید یا نه
اما من دارم قبولش دارم مثلا میگم خدایا یه راهی یه چیزی بهم نشون بده بهم بگو الان باید چیکار کنم همون موقع یه نوشته یه متن یه پیام یه آدم یه اتفاق یه حرکت باعث میشه جواب سوالم رو بگیرم همه چی بهم مربوطه اگه ربط اینا رو باهم بفهمیم زندگی کردن رو فهمیدیم و درست رفتار کردن رو
بعضی وقتا احساس میکنم این جا جای من نیست در واقع بیشتر وقتا همین حسو دارم
شاید باید وسط جنگلای کانادا باشم
شایدم باید وسط پاریس باشم آخه میدونی اونجا هر چقدر نچرال تر باشی و هیچ کاری با خودت نکرده باشی زیباتری من اینجا فقط یه دختر خیلی ساده ام اما خب اینم بگم که دوسش دارم هر چقدر بقیه پلنگ تر باشن
از قیافه ی خودم راضیم بدون هیچ عملی و یا حتی آرایش خاصی
به آرایش هم زیاد علاقه ندارم اما تیپ و استایل برام خیلی مهمه و همیشه فکر میکنم توش افتضاحم هر چیزیم بخرم از چشمم میوفته و دنبال یه سبک جدیدم
در کناری که به مد اهمیت میدم انگار اهمیت نمیدم
دوست دارم مدل موهام هم یه کاری بکنم اما نه اونقدر بلنده و نه اونقدر کوتاه مدل مو در حد متوسط 😑
برای مدل متوسط هیچ ایده ای ندارم کاش موهام زودتر بلند شه وگرنه تو فکر کوتاه کردنش میوفتم
بخاطر استرس بیش از حد موهام نسبت به قبل بیشتر میریزه و این به شدت برام ناراحت کننده است
تصمیم امسالم راجب آدما این بود که زیاد به خودم نزدیکشون نکنم تا استرسی راجبشون نگیرم
قلبمم خب خیلی اوضاعش خسته با یکم استرس به تپش و لرزش و سرد شدن میوفته هوممممم هیییییی نفس کشیدن عمیق حالمو بهتر میکنه ^^
قبلا راجب یه عشق نیمه تموم صحبت کردم
اون عشق دوباره بهم پیم داد و داغ دلم و تازه کرد من انگار هنوز دوسش دارم ولی نمیتونم باهاش باشم اون آدم زندگی من نیست منطق اینو میگه قلبم میگه تو هنوزم دوسش داری
میدونم که اونم دوسم داره و میدونم اونم به همین معتقده
ولی باز اون به منطقش، پشت هم میکنه با اینکه به شدت منطقیه
اما منی که احساساتی دارم به احساساتم پشت میکنم و به منطقم جواب مثبت میگم اگه با اون وارد رابطه شم قصدم باهاش ازدواجه پس نمیتونم خودمو یه عمر بدبخت کنم بخاطر حسم ....
اما هم صحبتی باهاش باعث شد قدر خیلی چیزایی که الان دارم رو بدونم مثل تو صوفیل ...
کاش بتونم از حساس بودنم کم کنم و با آدما راحت تر ارتباط برقرار کنم
مخصوصا تووو اصلا نمیخوام که ناراحتت کنم و میخوام تو هم ناراحتم نکنی
< پایان >